English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4073 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overt act U عملی که در عالم خارج محسوس باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
self forgetful U نفس خود را فراموش کرده مستغرق در عالم خارج ازخود
tort U عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
torts U عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
out of range U که خارج از حد سیستم باشد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
functionalism U عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
exogenous U مسئلهای که از خارج یک سیستم اقتصادی ناشی شده باشد
outside art U [هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
interventions U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
beau monde U عالم شیکی ومدپرستی عالم اشرافیت
mysticism U مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
out of bond U کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
hell U عالم اموات عالم اسفل
keyword U 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
scissoring U 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
patenting U محسوس
phenomenal U محسوس
phenomenally U محسوس
patent U محسوس
concrete U محسوس
patents U محسوس
significance U محسوس
patented U محسوس
sensible U محسوس
tangible U محسوس
tangibly U محسوس
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
sensed difference U تفاوت محسوس
sense datum U شیی محسوس
inappreciable U غیر محسوس
tangible property U دارائی محسوس
tangible benefit U سود محسوس
impalpable U غیر محسوس
appreciable U قابل ارزیابی محسوس
phosphoresce U بدون گرمای محسوس
insensibly U بطور غیر محسوس
incorporal U مجرد غیر محسوس
perceivable U درک کردنی محسوس
jnd U کمترین تفاوت محسوس
just noticeable difference U کمترین تفاوت محسوس
palpably U بطور محسوس یا اشکار
sensibly U بطور نمایان یا محسوس
appreciably U قابل ارزیابی محسوس
inappreciative U غیر محسوس جزئی
markedly U بطور برجسته یا محسوس
feel U لمس کردن محسوس شدن
feels U لمس کردن محسوس شدن
sense datum U امر محسوس وقابل تحلیل
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
to melted in to another form U بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
gradate U بتدریج و بطور غیر محسوس تغییر رنگ دادن
debounce U جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
inflationary gap U وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
scientists U عالم
learnted U عالم
universe U عالم
learned man U عالم
scholars U عالم
scientist U عالم
learned U عالم
lettered U عالم
scholar U عالم
sciential U عالم
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
dreamworld U عالم رویا
clergyman U عالم مذهبی
clergymen U عالم مذهبی
celectial poles U قطبهای عالم
stoned U در عالم هپروت
otherworld U عالم باقی
know-it-all U عالم نما
spirituality U عالم روحانی
afterworld U عالم اخرت
afterworld U عالم فانی
intermediate world U عالم برزخ
know-it-alls U عالم نما
womanhood U عالم نسوان
rabbis U عالم یهودی
notionalist U عالم نظری
erudite U عالم دانشمند
otherworld U عالم ثانی
know it all U عالم نما
celestrial axis U محور عالم
highbrow U عالم ودانشمند
pedant U عالم نما
muliebrity U عالم نسوان
animalism U عالم حیوانی
celestial sphere U کره عالم
rabbi U عالم یهودی
celestial equator U استوای عالم
drat U خاک عالم
netherworld U عالم اسفل
poles of the universe U قطبهای عالم
microcosms U عالم صغیر
worlds U عالم روزگار
the next world U عالم اینده
the new of dreams U عالم خواب
underworld U عالم اموات
world U عالم روزگار
the invisible U عالم غیب
netherworld U عالم اموات
macrocosm U عالم کبیر
macrocosms U عالم کبیر
the invisible world U عالم غیب
tartarus U عالم اسفل
universe U عالم وجود
microcosm U عالم صغیر
universe of discourse U عالم مقال
the corner's of the earth U اکناف عالم
uranography U شرح عالم
pedants U عالم نما
he saw in his vision U در عالم رویادید
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
spiritusoity U عالم غیر مادی
rhetorician U عالم درعلم بدیع
mathematician U عالم علم ریاضی
acheron U دوزخ عالم اسفل
mathematicians U عالم علم ریاضی
celestial north pole U قطب شمال عالم
hades U عالم اسفل جهنم
rhetoricians U عالم درعلم بدیع
brown study U عالم رویا و هپروت
liturgist U عالم در ایین نماز
cloud land U عالم خیال یافرض
styx U رودخانه عالم اسفل
cosmos U نظام عالم وجود
superphysical U ماورای عالم مادی
supersensible U ماوراء عالم حواس
heavens U خدا عالم روحانی
prescient U عالم به غیب یا اینده
heaven U خدا عالم روحانی
erebus U برزخ یا عالم فلمات
spiritualism U اعتقادبه عالم ارواح
dream land U عالم خواب و رویا
biologist U عالم علم الحیات
to swear by all that is sacred U بمقدسات عالم سوگند
pluto U خدای عالم اسفل
hydraulician U عالم به علم اب رسانی
orbs U عالم احاطه کردن
orb U عالم احاطه کردن
celestial body south pole U قطب جنوب عالم
cosmologies U نظام عالم وجود
cosmology U نظام عالم وجود
cosmic U مربوط به عالم هستی
bibliograph U عالم بشرح تاریخچه کتابها
arabist U عالم بزبان و علوم عربی
the lower world U جهان مردگان عالم اسوات
cosmogonic U وابسته به خلقت عالم وجود
uranography U عالم شناسی اسمان نگاری
hygeist U عالم به علم حفظ الصحه
acheron U رودخانهء افسانهای در عالم اسفل
hecate U الهه سحروجادو و عالم اسفل
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
logos U اصل یا منشاء عقل عالم وجود
pedantic U وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
cosmologist U دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
Providence watches over him. U از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
cosmogony U خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
extraterrestrial U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
geocentric U معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
extraterrestrials U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
chthonic U درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
chthonian U درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
voluntarism U فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
imperceivable U غیر قابل ادراک غیر محسوس
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
the concert of europe U منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
ex post U عملی
operatives U عملی
operative U عملی
experimental U عملی
practic U عملی
objectives U عملی
pragmatics U عملی
pracitcable U عملی
performable U عملی
objective U عملی
applied U عملی
business like U عملی
down-to-earth U عملی
empirical U عملی
manageable <adj.> U عملی
possible [doable, feasible] <adj.> U عملی
practicable <adj.> U عملی
executable <adj.> U عملی
workable <adj.> U عملی
Recent search history Forum search
2off-season
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com